پیام ملت در راهپیمایی 22 بهمن
- ۰ نظر
- ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۱
چون دیر وقت بود تصمیم گرفتم آن شب را پادگان حمیدیه بروم از در که وارد شدم سید هاشم عطاری و جمشید ضیایی را دیدم که تازه آمده بودند. آنها را مهدی شوشتری از قوچان معرفی کرده بود و دو نفری اعزام شده و مستقیم به واحد اطلاعات عملیات آمده بودند . آقای ضیایی را که دیدیم گویا مدت ها بود که او را می شناختم همان شب اول با او رفیق شدم چون احساس کردم که می توانم چیزهای زیادی از او یاد بگیرم. سنگینی بار او از لباس و دیگر وسایل نبود بلکه دو، سه عدد ساک پر از کتاب های شعر مولوی ، عرفانی بود وقتی با او آشنا شدم گمان کردم اوآدم عارف مسلکی است و اگر در کار بیفتد کشش ندارد . اگر چه آدم لاغر اندام و ضعیف الجثه ای بود اما در آموزش غواصی از همه جلو تر بود . هر چه می گفتم ضیایی روی خودت فشار نیاور اما اواعتنایی نمی کرد و از همه بهتر بود، دیگران خسته می شدند اما او ادامه می داد . او در عملیات کربلای 4 با تیری که به صورتش خورد شهید شد .